#گودبای_تهران_پارت_53

از ماشین پیاده شدم

همزمان با من احسانو کامیارم که چند دقیقه ایی میشد بیدار شده بود پیاده شدن!

-ممنونم اقا احسان بخاطر همه چیز ، ممنون اقا کامیار امروز خیلی خوش گذشت

احسان: این چه حرفیه میزنید نازنین خانم وظیفه بود

کامی: راست میگه تازه ما خوشحال شدیم از اشنایی با شما

لبخند زدم گفتم: لطف دارید

نگاه پر استرسم دوختم تو چشمای نگرانه ترنم

با لبخندی که سعی میکردم ارامشبخش باشه گفتم: کاری باری ؟

ترنم: قرار بود امشب خونه شما بخوابم

با تعجب بهش نگاه کردم

ترنم نزاشت من حرفی بزنم رو به پسرا گفت: خیلی خوش گذشت بچها ، دمتون گرم ، این‌نفله ایی که خوابه روهم ازش تشکر کنید

احسان خندید گفت: چشم ابجی

کامیارم خندید


romangram.com | @romangram_com