#گودبای_تهران_پارت_52

تو راه برگشت بودیم

سپیده و کامی خوابیده بودن از خستگی

احسانم که رانندگی میکرد

فقط منو ترنم بیدار بودیم!

تا برسیم حدودا یکساعتی طول میکشه!

امشب فکر نمیکنم زنده در برم

امشب دیگه سرمو گوشت تا گوش میبره

بدبختی اینه که سهیلم نیست!

از دستای لرزونه ترنم فهمیدم اونم مثل من فوقلعاده ترسیده!

خدا امشبو بخیر بگذرونه

احسان ازم ادرسو پرسید : بهش گفتم

حدسم درست بود ، دقیقا یکساعت بعد رسیدیم تو کوچه باغ

قلبم از ترس محکم میکوبید


romangram.com | @romangram_com