#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_93
) بعد اشاره ای به من کرد( عوضی منظورش صدای خندم بود. از پله ها بالا رفت .
آرین دست الهه رو گرفت ، کنار خودش چپوند. آرمینم با پرنیا بازی میکرد ولی از دور
حواسش به ارغوان بود.
النازم داشت سر به سر ایمان میذاشت وباهم میخندیدن.
آرتینا اومد سمتم:
-آیناز جون میشه بری دمپایی هامو رو از تو اتاقم بیاری اینجا شیشه شکسته ، باید
تمیز کنم وااااا واسه چی به من میگه خودت برو خوب ولی لبخندی زدم وبه سمت
پله ها رفتم.
8تا اتاق جلوم بود نمیدونستم برم تو کدوم یکی ؟؟؟ شروع کردم به ده بیست ، سی ،
چل
مثل بچه ها از کار خودم ذوق کردم،اتاق روبرویی افتاد ، در وباز کردم:
کاغذ دیواری مشکی که توش طرح های سفید داشت، تخت 6نفره مشکی، میز
کامپیوتر مشکی ، میز آینه فرفروژه ، کسی تو اتاق نبود .
تختش داشت چشمک میزد ، عاشق تختای دونفره بودم.
با دو پریدم روش و خودم و تکون دادم ، تشکش فنری بود واسه همین وقتی تکونش
میدادم میرفت بالا ، پایین.
یک دفعه صدای در اومد سریع نشستم ، ولی در باز نشد، پس صدای در کجا
بود؟؟؟
از تو آینه یک سایه دیدم ، برگشتم ، هم چشمم به فرد روبروم افتاد جیغ کشیدم.از
رو تخت بلند شدم قبل از اینکه بتونم در وباز کنم رفتم تو در و پام به قالیچه جای در
گیر کرد ولیز خوردم. کمرم بدجور درد گرفته بود،چشامم تا آخرین حد گشاد شد،
اااااااا این چرا لخت جلوم ایستاده؟؟؟ دستم و رو چشام گذاشتم و همینطور که رو
زمین بودم داد زدم:
-خجالت نمیکشی ؟؟ بی حیا اه اه میخوای بگی عضله دارم ، بدبخت هیچی نداری ،
اه اه حالم وبد کردی ، که چی هااا فک کردی سیکس بگی ، بپوش لباس واموندت و تا
نکشتمت..
همینطور بلند حرف میزدم وداد میزدم که لباسم کشیده شد و بلند شدم ، چشمام و
باز کردم ، با یک حرکت پرتم کرد رو تخت ، چشمام و گرفتم و با تمام وجودم جیغ
romangram.com | @romangram_com