#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_75

سوار ماشینا شدیم کمربندم وبستم . استارت زدم ، دستم و به کمربندم کشیدم
وولش کرد، پام و رو گاز آماده گذاشتم هم پرچم پایین اومد پام ورو گاز فشار دادم و
ماشین کنده شد .

با سرعت میروندم آرتامم پا به پام میومد و بعضی جاها جلوتر میزد ، سر پیچ بودیم
که دستی رو کشیدم و ماشین چرخ خورد پام و دوباره رو گاز فشار دادم . آرتام با
سرعت میومد بعضی جاها ویراژ میداد تا حواسم و پرت کنه ، یکم دیگه به خط پایان
مونده بود ، دقیقا کنار هم بودیم که....
------------
وای خدااا این دیگه کیه تو پیست؟؟؟؟
چشام و باریک کردم و دقیقا جلوم یک پیرمرده بود که اومده بود تو مسیر ، انگار
حواسش به ما نبود ، کنارم آرتام بود نمیتونستم کنار برم اصلا هم حاضر نبودم کنار
بکشم تا اون ببره ، در یک لحظه تصمیم خودم وگرفتم چند متر باهاش فاصله
داشتم ،
پام و رو گاز فشار دادم یکم از آرتام جلو افتادم چند قدم به مرده مونده بود که
حواسش جمع ماشد دستم و گذاشتم رو بوق واشاره میکردم برو کنار ولی انقدر هول
شده بود که بجای اینکه بره سمت چپ خودش و بیشتر کشوند تو مسیر، یا
خدااااااااااااااااااااااااااا خودت کمک کن ، فرمون و چرخوندم ماشین دو دور چرخید و
دقیقا موازی با خط پایان واستاد از ترس چشام وبستم ، صدای ترمز ماشین آرتام
نزدیک گوشم پیچید.سرمو برگردوندم دقیقا میلی متری باهام ترمز کرد. اگه یک ثانیه
دیر تر ترمز میزد چون در طرف من به سمتش بود ، قطعا میمردم.
فشارم پایین افتاده بود و دستام یخ کرده بود ، دهنم مزه تلخ گرفته بود ، نمیتونستم
آب دهنم و قورت بدم ، پاهام سست شده بود اگه ماشین و کنترل نکرده بودم الان
پیرمرده رو کشته بودم ، آرتام هنوز از ماشین پیاده نشده بود ، برگشتم طرفش سرش
رو فرمون بود . صدای پای یک نفر میومد که میدویید سمت من، نمیتونستم سرم
وبرگردونم رو آرتام که معلوم بود اونم شکه شده میخکوب بودم.
در سمت شاگرد باز شد ، صدای ایمان بود:
-آیناز ، آیناز صدای من و میشنوی دختر؟؟؟؟؟
حتی نا نداشتم حرف بزنم.

romangram.com | @romangram_com