#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_30
خانوم تاجیک بود که داشت از مامانم سوال میپرسید
-با آژانس ماشین نیاوردم باباشم مشهد نیست
-این موقع شب خودت و این 5تا خانوم خوشگل لازم نیست با آژانس برین ،قراره
پسرم بیاد دنبالمون با ما بیاین همزمان هر چهارتامون آرنجامون تو پهلوی هم فرود
آوردیم آخی خیلی دوست داریم پسرش و ببینم خیلی که ازش تعریف کرد کاش بشه
پسره همین و واسه خودم تور کنم الهی آمین
مامانم اول تعارف کرد و دلیل آورد که نمیخواد مزاحم بشیم ولی خانوم تاجیک خیلی
قاطع حرفش و به کرسی
نشوند
از محوطه باغ خارج شدیم خانوم تاجیک با گلکسی نوتش به پسرش زنگ زد -سلام
مامان جان کجایی پسرم ؟
-.......
-آره ما دم دریم
-................
-آها دیدمت اومدیم
گوشی رو قطع کرد با هم به سمت ماشینا راه افتادیم اولین ماشین و رد کرد دومی
سوناتا بود اونم رد کرد
سومی پرادو سفید بود اونم رد کرد رفت چهارمی که پراید سفید بود اونم رد کرد
پنجمی که لکسوز مشکی بود متاسفانه اونم رد کرد فقط یک ریو با یک بی ام و
مونده بود با تعجب به بی ام و نگاه کردم چقدر آشنا بود
آرتینا نذاشت بیشتر کنجکاوی کنم با دو رفت طرف بی ام و که از پشت پارک بود و
درشو باز کرد چند ثانیه بعد پسری چهار شونه از ماشین پیاده شد با تعجب به پسر
چهار شونه روبروم خیره شده بودم...
واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
خدا من چرا هر جا میرم اینو میبینممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-ااااااااااا؟؟؟؟؟ این که............
صدای تران بلند تر از حدی بود که به پسره قد بلند و چهارشونه با چشای پاچه
گیری که جلوم واستا نرسه با صدای تران به سمت ما برگشت چشاش و ریز کرد که
romangram.com | @romangram_com