#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_148
سفید که جدید خریده بودم روی ساعد دستم آویزون بود.
آرایشم برخلاف همیشه کامل بود . ریمل چشام باز و کشیده تر کرده بود . ابروهام
وقهوه ای کرده بودم ، کرمی که روی صورتم بود ، سفید تر کرده بودم ، برخلاف دلم که
میخواست با اون کسی که میخواست لج کنه ولی عقلم نمیذاشت رژ قرمزی که
آتیشش چشای پسرا رو کور میکرد و بزنم . بجاش رژ مات مسی زدم .
باهم به سمت پالپ رفتیم در اتوماتیک باز شد ، نگاه همه پسرا به سمت ما برگشت
، پسرای پولدارو خوشتیپی که نگاهشون رو تیپ و قیافه ما قفل بود. بچه ها نشستن
و من ایستاده بودم تا سفارش بدم. خانوم چادری که منتظر سفارش من بود . خوشم
اومده بود ، با اینکه تو همچین جایی کار میکرد ولی اعتقادات خودشو حفظ کرده بود
.
لبخندی زدم
- 8تا میلک شیک شکلات و یک شیک قهوه از شکلات متنفرم بجاش عاشق قهوه
ام.
بعد از اینکه حساب کردم به سمت میز که کنار دیوار بود رفتم . نگاه هیز پسرا بد
جوری رو اعصاب بود.
تران و یاسی مشغول حرف زدن درباره خوشتیپای روبروشون بود که با لبخند چندشی
نگاهشون به ما بود . پام و روی هم گردوندم و با دستم رو میز ضرب گرفته بود .
انگشتری که حلقم بود ولی بجای دست چپم دست راستم بود ، دسبند ظریف که با
نگین های برلیان زیباییش دو چندان شده ود که هدیه آرتینا بودو ساعت مارک
استیلم که هدیه خواهر کوچولوم بود . به هستی نگاه کردم .
مانتو مشکی خوش دوختی که دوریقش نگین های ریز طلایی داشت و سر دستاش
هم از همون نگین ها کار شده بود و کمربند طلایی مشکی ، روسری ساتن مشکی
طلایی . آرایشش ملیح بود ، کرم و ریمل و مداد خاکستری که چشاش و زیبا کرده بود
و افکت نارنجی.
یاسی هم مانتو گلبهی که پایینش طرح های رنگی داشت و هیکل باریکش و باریک
تر کرده بودو روسری گلبهی ریمل و مداد مشکی ورژ صورتی کمرنگ.. تران ، مانتو
سرمه ای که دکمه نداشت و زیرش تونیک چسب سفید پوشیده بود و کت روش تا
جای زانوش بود با شال سرمه ای.
romangram.com | @romangram_com