رمان غرور و عشق و غیرت

#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_147

دوست دارم برای تو میمریم عزیزم عاشقیام پیش خودت بمونه، بمونه نگو به من سر
به هوایی چرا؟؟؟
قلبمنم بخوای نخوای جوونه اگه بگی، برو میرم یکجایی دیگه نمیبینی ازم نشونه
دیگه نمیبینی ازم نشونه نگو به من سر به هوایی چرا؟ قلب منم بخوای نخوای جوونه
اگه بگی برو میرم یکجایی دیگه نمیبینی ازم نشونه دیگه نمیبینی ازم نشونه صد
دفعه گفتم به تو پای قرارمون بمون عزیزم ، عزیزم ، عزیزم منو از عشقت خط نزن از
توی قلبت نتکون عزیزم، عزیزم،عزیزم صد دفعه گفتم
به تو ، پای قرارمون بمون، بمون عزیزم،عزیزم،عزیزم منو از عشقت خط نزن از توی
قلبت نتکون عزیزم، عزیزم، عزیزم
......
"شهاب تیام"
شیشه ها بالا بود و ما حنجرمون و پاره کردیم ، تران با آهنگ ریز قر میداد ، یاسی و
هستی دست میزدن، تو بچه ها صدای هستی و یاسی خیلی قشنگ بود .
با خوشحالی ، بدون غم ، بدون فکر، بدون فکر کردن به اینکه نامزد نامردم چقدر با
معرفته و بدون فکر کردن به اینکه زندگیم قمار شده میخندیدم، آره میخندیدم ،

خنده ای از سر واقعیت ، خنده ای از جمع دوستام، دوستایی که تو ناراحتی ، غصه و
غم باهامن ، آره خنده نه خنده ای تلخ که در جواب سوالای خانوادم میدم ، در جواب
نگرانی بابا ، کنجکاوی مامان که از تلخیش تمام وجودم کدر میشه.
روبرویی پالپ نگه داشتم تا دوستام و به میلک شیک قهوه وشکلات دعوت کنم .
شاید از شیرینیش کامم شیرین شه
.
-بپرین پایین تا شلوغ نشده.
از ماشین پیاده شدم ، دستی به مانتو سفیدم که کمربند طلاییش، کمر باریکم وکادر
گرفته بود ، کشیدم . نمیدونم
میخواستم با کی لج کنم ، میدونستم سفید جلب توجه میکنه و من هیچ وقت رنگ
روشن که جلب توجه کنه تا قبل از این 8ماه نمیپوشیدم . ولی حالا با این که با این
مانتو کتون سفید بینهایت معذب بودم ولی پوشیدم . شلوار مشکی با کتونی های
سفید وشال مشکی با خط های طلایی تیپمو کامل کرده بود . کیف ورنی مشکی

romangram.com | @romangram_com