#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_149

به صندلی تکیه دادم و به حرفاشون گوش میکردم.
-وای آیناز یک پسره هست از اول رو تو میخه نگاش کن عجب تیکه ای ، جای پنجره
، همون کت مشکیه برگشتم طرف پسره ، که تا نگای من و دید با غرور نگام کرد ، کت
مشکی اسپرت ، تی شرت سفید مارک زیرش ،شلوار مشکی و کالج مشکی ،
خوشتیپ بود ، چشاش خوشگل ترین جای صورتش بود ، چشای کشیده و درشت
که خمار بود ورنگ میشی، مژه های برگشتش از جای من هم به چشم میومد . با
پوزخند روم وگرفتم ، که هستی محکم زد به پام ، عصبانیت نگاش کردم که آروم
گفت:
-گوشیت اس ام اس اومد .
یاسی و تران با کنجکاوی که چه عرض کنم فوضولی زل زدن تو گوشیم تا ببینن از
کیه.

اس از آرتام بود ، قلبم نا خداگاه ویبره رفت:
-کجایی؟
اخمام وکشیدم تو هم و با حرص جواب دادم:
-به تو ربطی نداره
بیشعور زورش میاد بعد این همه وقت سلام کنه .
در جواب کی بود های تران گوشم و تو کیفم گذاشتم و شروع کردم به خوردن شیک
مورد علاقم .
بعد از تموم شدن از جامون به قصد خروجبلند شدیم که بازم نگاه ها روی ما
میخکوب شد .
با غرور همیشگیم قدم به بیرون گذاشتم که با صدای یکی برگشتم طرفش
پسری با قد حدود ، 810هیکل ورزشی ، خوش استیل . موهای فشن ، تو سینه
ستبرش طلا سفید برق میزد .
-ببخشید خانوما ؟
-بله؟
تران بود که مثل همیشه زود تر ازما جواب داد
نگاهی به ما کرد و زل زد تو صورت تران که با کفشای 80سانتی مشکیش قدش و
بلند کرده بود.

romangram.com | @romangram_com