#غم_نبودنت_پارت_72


_کاشکی هیچ وقت به حرفت گوش نمیکردم..

توکا_ولی تو باعث شدی اون چند ماه بیشتر زندگی کنه..گذاشتی عاشقی کنه و از زندگیش و از تو ل*ذ*ت ببره..

_ولی با رفتنش منو دیوونه کرده..

توکا_میدونم که عاشقش نبودی.

_نبودم ولی وابسته شدم.وابستم کرد توکا.حرفاش و نگاهش نمیدونی چه جوری روم تاثیر گذاشت.نمیدونی وقتی با تمام احساسش اسممو صدا میکرد چه طور قلبم میلرزید..

برگشتم سمت توکا و با بغض و چشمایی که از اشک خیس بود و هیچ جا رو نمیدید گفتم_من دلم براش تنگ شده توکا..خسته شدم.من..من دلم یه آ*غ*و*ش میخواد.یه نفر که منو بگیره تو ب*غ*لش و ارومم کنه..روی موهامو بب*و*سه و بگم اروم باش..هیچی نیست..همه چی درست میشه.یکی که دستای بزرگشگرم باشه و گرمم کنه..

توکا با گریه منو کشید تو آ*غ*و*شش و گفت_دستام بزرگ نیست ولی شاید بتونه گرمت کنه..

_بوی طاها رو میدی..

توکا_منم دلم براش تنگه..نمیدونی چقد دلتنگ غیرتی شدنشم..دلتنگ سربه سر گذاشتناش و حضورش.دلتنگ بیرون رفتنامون..من تکیه گاهمو از دست دادم غزل..دلم میخواد از ته دل گریه کنمو جیغ بزنم اما نمیشه..تو این خونهاگه اشک بریزی باید اشک یه پیر مرد و پیرزن و در بیاری..حال من بدتره غزل..خیلی بد.

ارومتر شدم..گریه کردن تو آ*غ*و*شی که بوی طاها رو میده توی فضایی که همه چیش یاداور خاطراتم با طاهاست ارومم کرد.

توکا بلند شد و از بین کتابای توی کتاب خونه یکی رو کشید بیرون و گذاشت بین دستای لرزونم و گفت_فکر کنم مال تو باشه..

رفت بیرون و من با قلبی که به زور طپش داشت اولین صفحه اش و باز کردم.یه کتاب شعر از فروغ..هردومون عاشق شعراش بودیم..

بالای کتاب با خط قشنگ طاها نوشته بود..

پاک ترین هوای دنیا

همان لحظه ایست که دلم هوای تو را می خواهد..

غزل قشنگم این عاشقانه ها همه حس و حال من نسبت به توست..

تا ابد دوستت دارم...

یه قطره اشک چکید بین دوستت دارم..خوبه رو خودش نیفتاد..

کتاب و بستم.

چطور فراموش کنم این خاطراتو..خودتم نیستی ولی با یادگاریات داری دیوونم میکنی..

خدا این روزا فقط ازت ارامش میخوام و یه خواب طولانی..

***

4 سال بعد...

برگه ها رو روی هم تنظیم کردم و گردنمو به چپ و راست چرخوندم..صدای شکستن مهره هاش خودمو هم ترسوندم.حس کردم گردنم در رفت.چشمامو بستم.خیلی خسته شدم.

_فرشته؟

به ثانیه نکشید که درباز شد و دختر ریزه میزه و با مزه ای در و باز کرد.

فرشته_بله غزل خانم؟

_بیا این برگه ها رو ببر نشون افسون بده اگه دید مشکلی نداره بگو شهناز خونم دست به کار شه واسه دوخت جدید..

romangram.com | @romangram_com