#غم_نبودنت_پارت_147


خندیدم.._خوبه پس تو هم تاییدش میکنی..

ابجی ترانه_چی میگید شما دوتا به هم.بلند بگید ما هم بخندیم..

فراز_هیچی ترانه جون..این غزل یه جک جدید واسه خودش تعریف کرد خندش گرفت..تازه فکر کنم خیلی هم مورد دار بود..

یکی محکم زدم تو بازوش که دردش گرفت..

ابجی غزاله_فراز دخترمو اذیت نکن..

فراز همونجور که بازوشو مالش میداد گفت_حرفا میزنیا غزاله..کسی از پس غزل بر میاد.یه قوم از دستش اسایش ندارن.

بابا_فراز انگار تنت میخاره ها..چکار غزل بابا داری؟بیا اینجا خوشگل بابا..

و به من اشاره کرد.من تند و سریع پریدم و کنار بابا نشستم و بابا گونمو ب*و*سید

امشب همه خونه ما جمع بودن.البته رفت و امد اینجا همیشه هست و همیشه شلوغه ولی یه مدت بخاطر قلب بابا ابجیا و بچه ها رعایت میکنن و کمتر میان و میرن..

افسون_اه..بابا جون ولش کن این دختره گنده رو..ب*و*سیدن داره دیگه؟

بابا_ای حسود..بدو تو هم بیا اینجا..

افسون هم با نیش باز سریع رفت و نشست کنار بابا و خودش و لوس میکرد براش..

بابا کنار گوشش گفت_تو که دیگه شوهرت باید بب*و*ستت فسقل؟

افسون سرخ شده بود و سرش و انداخت پایین.

پروا_فقط من اینجا اضافیم..نه؟

بابا_تو که تاج سر منی عزیزم..بدو بیا ب*غ*ل بابا ببینم.

پروا هم پرید و رفت نشست رو پای بابا..ریزه میزه بود و همه جا جاش میشد..

ابجی ترانه_وا پروا..بیا عقب کشتی بابامو..

بابا_ولش کن دخترمو..

فراز_میگم دخترا بیایید اینور منم ب*و*س میخوام..

مهرداد سریع رفت و نشست کنار فراز و دوتا ماچ گنده ابدار از لپاش گرفت..

فراز_اه..بکش کنار تف مالیم کردی..من از اون ب*و*سا میخوام..

همه چپ چپ نگاهش کردن..

پرهام_ عموی بی تربیت..خجالت بکش اینجا خانواده نشسته.

فراز مظلوم گفت_نه از اونا که..از اینا که خان داداش دخترا رو ب*و*سید..

اخی دلم کباب شد براش..

بابا بلند شد و اومد روبروش ایستاد و پیشونیش و ب*و*سید و فراز هم خم شد و دست بابا رو ب*و*سید.

کلا جو معنوی شده بود.

romangram.com | @romangram_com