#غم_نبودنت_پارت_104
یادم بود امیر علی رانندگیش خیلی خوب بود و دست فرمونش حرف نداشت..میدونستم مسابقه سختیه..
سوار ماشینا شدیم و به پیشنهاد فراز اومدیم توی یکی از جاده های اطراف تهران که پرنده هم پر نمیزد..یه جاده عریض و تاریک.
سه تا ماشین بودیم که فضای تاریک اون بیابون برهوت و نور چراغای ماشین روشن کرده بود.
همه از ماشینا پیاده شدیم و دور همدیگه ایستاده بودیم..
فراز و امیر علی روبروی هم ایستاده بودن و خیره به هم بودن.
نگاه فراز به امیر به چشم رقیبش بود ولی امیر علی..خیلی خبیثانه به فراز زل زده بود..
مهرداد_ماشین امیر علی شاسی بلنده و فراز شاسی کوتاه..چکار کنیم؟
توکا_من یه فکری دارم..
همه گوش دادیم به حرفای توکا..
توکا_هردوتون باید حرکات نمایشی از خودتون نشون بدید..هر کسی تبحرش بهتر و بیشتر بود..برنده مسابقه است..
پروا با ذوق پرید هوا و گفت_وای خداجون..عالیه..
قلبم تند تند میزد.استرس داشتم.دوست نداشتم فراز بازنده باشه ولی از ته دل هم ارزوم این بود که امیر علی سربلند بشه.دوست نداشتم غرورش بشکنه.
پرهام_پس هردوشون با ماشین مهرداد برن که حرفی توش نباشه..
نگاه فراز و امیر علی کشید به زانتیا سفید مهرداد..
مهرداد_اینا می خوان روی همو کم کنن ماشین منو می خواید داغون کنید؟
افسون_اه..مهرداد..خسیس نشو.
مهرداد سوئیچو پرت کرد واسه فراز و اونم تو هوا قاپیدش..
در حالیکه میرفت سوار ماشین بشه گفت_من اول..
قبل از اینکه بشینه برگشت و به من نگاه کرد و گفت_این مسابقه..فقط واسه تو.
و یه چشمک قشنگ بهم زد .
با لبخند ارومی چشمامو به روش باز و بسته کردم و از ته دل واسش ایت الکرسی خوندم..
فراز نشست تو ماشین و کمربندشو بست و..
چراغاشو روشن کرد.یه دور با ماشین زد تا رانندگی باهاش دستش بیاد..
با سوت بلند پرهام و پروا پاشو گذاشت رو گاز..
باید بگم واقعا رانندگیش جای حرف نداشت.من به رانندگی خیلی علاقه دارم و عاشق دست فرمون مردایی هستم که حرفه ای رانندگی میکنن.
همیشه هم با فراز کل مینداختیم سر این موضوع.خیلی با تبحر رانندگی میکرد.
romangram.com | @romangram_com