#گریان_تر_از_گریان_پارت_103

((سه هفته بعد))

اخرین نگاهمو به پرونده ی روبه روم انداختم.تشخیصم رو راجب بیمار داخل پروندش نوشتم و پرونده رو به پرستار بخش دادم_خانوم ذاکری این پرونده ی بیمار اتاق 122فردا حتما به جناب دکتر زاهدی نشونش بدین اگه تشخیص ایشونم همین بود بیمارو برای اتاق عمل اماده کنین.

_چشم خانوم دکتر_ممنون فعلا خدانگهدار_خداحافظ.

به سمت درب خروجی میرفتم که صدای اقای زاهدی باعش شد عقب گردکنم.

_سلانم جناب دکتر_سلام خانوم اتشین کجا بودین خانوم فرستادم دنبالتون گفتن نبودین.

_داخل بخش بودم راستی جناب دکتر من تشخیصم رو نسبت به بیمار اتاق122توی پروندش نوشتم شما هم چکش کنید اگه موافق بودین که عملو انجام بدین.

_بسیار خب شب کار بودین؟_بله راستی کاری داشتین فرستادین دنبال من؟_نه میخواستم راجب همون بیمار باهاتون مشورت کنم ولی الان از ظاهرتون خستگی کاملا میباره من تشخیصتون رو میخونم اگه باهاش موافق بودم با دکتر تقوایی عمل رو انجام میدیم.

_اگه نیازی هست من بیام_خیر شما توی این هفته خیلی خسته شدین اول کاری خیلی بهتون سخت گرفتیم فردا رو کاملا استراحت کنین_ممنونم پس فعلا بااجازه_خواهش میکنم بفرمایید.

romangram.com | @romangram_com