#گشت_ارشاد_پارت_60

شايسته:خوب اگه بزاري من برم ديرم ميشه

کاميار با لبخند نگاهش کرد و گفت:ميرسونمت عزيزم

شايسته لبخند پر معنايي زد و با خودش فکر کرد :همينم مونده جلوي خونه با همچين تيريپي پياده بشم از نظر حاجي و پسراش ديگه صد در صد خونم حلال حلاله

شايسته:نه مرسي خودم ميرم

کاميار رد تعارفش رو به حساب راحت نبودن و ديدار اول گذاشت و گفت:باشه خانومي هر جور راحتي فقط رسيدي بهم اس بده نگرانتم

شايسته لبخند مصنوعي زد و گفت:باشه حتما و براش دست تکون داد و به سمت بي ار تي ها رفت

و با خودش فکر کرد طرف فکر کرده من خرم هه نگرانم ميشه !!!!!!!!!!خوبه کلا دو ساعته با هم اشنا شديم

وارد خونه شد و پاورچين پاورچين به سمت اتاقش رفت که صداي فرهاد غافلگيرش کرد

فرهاد:به به شايسته خانم بالاخره تشريف اورديد اسفند دود کنيم براتون کدوم گوري تشريف داشتيد تا الان؟

شايسته سعي داشت دلهره ش رو زير نقاب خونسرديه صورتش بپوشونه

شايسته:دانشگاه ميخواستي کجا باشم؟

romangram.com | @romangram_com