#گندم_پارت_81

کامیار-خاطرات من به شماها چیکارداره؟!

-هیچی دیگه!ازم پرسید تاحالا قلب رودرخت کشیدی منم گفتم نه!گفت اصلا تاحالا عاشق شدی؟منم یه فکری کردم وگفتم نمی دونم بعدگفتم یه دختری بود که توراه مدرسه میدیدمش شاید عاشق اون شده باشم تااینو گفتم عصبانی شدو گفت حتما براش رو تنه درخت قلبم کندی؟!منم گفتم روکاغذ سفیدم بلد نیستم قلب بکشم چه برسه رودرخت!اونم گفت تایاد نگرفتی نیاطرف من!

کامیار-خب کاربدی کردی این حرف روبهش زدی!

-کدوم حرف رو؟

کامیار-همون که بهش گفتی شاید عاشق شده باشی به دخترا که نباید ازاین چیزا گفت خره!هروقت یه دختر باناز وادا ازت پرسید عزیزم تاحالا عاشق شدی؟باید مثل نوار ضبط شده فقط بگی نه تواولین وآخرین عشق منی !اگه بازم گفت عزیزم واقعا ازهیچ دختری خوشت نیومده؟دوباره باید بگی نه تواولین وآخرین عشق منی اگه یه دختر گفت عزیزم اگه کسی تو زندگیت بوده به من بگو بازم بلا فاصله میگی نه!تواولین وآخرین عشق منی!

-حالا باید چیکارکنم؟

کامیار-چی رو؟

-قلبا رودیگه!

کامیار-چاقوداری؟

-تواتاقم دارم.

کامیار-بپروردار بیار.

رفتم طرف خونمون وازپنجره رفتم تو ویه چاقوی کوچولوورداشتم وبرگشتم پیش کامیار که گفت:

-بیا. همین درخت خوبه.یاله بکن معطل نکن!

-بی تربیت.


romangram.com | @romangram_com