#گندم_پارت_82

کامیار-قلبا رومیگم!

رفتم جلودرخت وباچاقوشروع کردم به کند کاری که یه خرده بعد کامیار یه نگاه بهش کرد وگفت:

-مرده شور اون عشقت رو بااین قلب کشیدنت روببره!اینم قلبه کشیدی؟!ببینم توتاحالا یه قلب دیدی که مکعب مستطیل باشه ؟!

یه نگاهی به قلبی که کشیده بودم کردم وگفتم:

-آخه این کارا یعنی چی ؟!

کامیار-بااحساس بکش الاغ داری این قلب رو برای دختری که دوستش داری میکشی !واسه معلمت که نمی کشی نمره بهت بده نیگاه کن!خیال میکنه سرجلسه امتحان علوم نشسته!واسه قلبش بطن ودهلیز چپ وراست روکشیده!خب یه بار کی سرخرگ آئورت و سیاهرگ ششی روهم بکش که نمره روکامل بگیری!

-آخه تاحالا ازاین کارا نکردم اونم توتاریکی!

کامیار-بدبخت اینکاراروفقط باید توتاریکی کرد روز روشن که نمیشه بری وسط باغ،جلوی باباوننه دختر،براش قلب بکشی!

-جون من کامیار بیاتوجای من بکش!

کامیار-به به!تقلب اونم اول عشق وعاشقی بدبخت تقلبت روبگیرن دیگه تجدیدی م نداره؟یه ضرب ردی؟

-آخه من بلد نیستم!

کامیار-میخواستی اون موقع ها جای درس خوندن بیای ازاین کارا بکنی.که حالا دنبال تقلب واین چیزانباشی.!

-جون سامان یه دونه برام بکش.

کامیار-بده به من اون چاقورو بدبخت خرالاغ گاونفهم!بروکنار ببینم!


romangram.com | @romangram_com