#گندم_پارت_80

-باز شروع کردی اصلا برگرد برو خونتون.

کامیار-خیلی خب بابا!بگو ببینم لحن کلام چه جوری بوده.

-گندم چون خیلی عصبانی بود این حرف روبه من زد!

کامیار-حق داره واله!

-یعنی ازاین حرفش فهمیدم که اونم منو دوست داره!یعنی به طور غیر مستقیم بهم گفت که منو دوست داره!

کامیار-بهتر نیس که جای این همه جون کندن وتفسیر های مختلف روبررسی کردن وآخرش به یه نتیجه نیم بند غیر مستقیم رسیدن اون زبون صاحب مرده ت رویه تکون بدی وحرفت رومستقیم بزنی؟!

-اِ...!گوش کن حالا می دونی ازم چی خواسته؟

کامیار-یه جوعرضه!

-یه قلب یعنی دوتاقلب!

کامیار-واسه آدم مریض دنبال قلب میگرده؟

-نه!بهم گفته تایاد نگیرم روتنه درخت قلب بکشم باهام حرف نمی زنه!

یه نگاهی به من کردوگفت:

-چه شرایط سهلی کاشکی ازاین شرطا ازمن می خواستن به جون تو،دقیقه ای دوتاقلب منبت کاری شده تحویل شون میدادم حالا چی شد که یه همچین چیزی ازت خواست؟

-همه ش تقصیر توئه دیگه!ازتومهمونی همه رو ورداشتی بردی زیر یه درخت وخاطرات ده پونزده سال پیشت رو نشون بدی؟!


romangram.com | @romangram_com