#گندم_پارت_140

یه دفعه دلارام هول شد که کامیار گفت:

-وجدانت عذابت میده هان؟

دلارام-برای چی؟

کامیار-به خاطر کاری که کردی!

دلارام-کدوم کار؟

کامیار-پست سریع واکسپرس نامه!

دلارام-کدوم نامه؟به خدا کارمن نبوده!

کامیاریه خنده ای کرد وآروم گفت:

-چرا کار خودت بوده.

دلارام-برای چی این حرف رو میزنی؟

کامیار-برای اینکه مطمئنم که کار توبوده!

دلارام-نصفه شبی اومدین اینجا که این چیزا رو به من بگین؟خداحافظ!

اومد پنجره رو ببنده که کامیار بازم آروم گفت:

-باشه برو بگیر بخواب.منم این کاغذ رو میدم به آقابزرگ.دیگه اون خودش میدونه چیکارکنه!


romangram.com | @romangram_com