#گندم_پارت_139
کامیار-نه ته ش مونده!
-خب تمومش کن!
کامیار-من ازمسئولین که این موقعیت رو برای من فراهم کردن که بتونم باشما صحبت کنم کمال تشکر رو دارم وفقط خواهش می کنم که تواین چندتا شبکه تلویزیونی بیشتر برامون بحث وگفت وگو ومیز گرد ومصاحبه ومباحثه ترتیب بدن که ما آگاه تر بشیم وانقدرم برنامه های متنوع وسرگرم کننده پخش نکنن که مااز علم ودانش وآگاهی غافل نشیم چه خبره آخه؟مگه مردم چه قدر خوشی وتفریح وسر گرمی لازم دارن؟واله به کی به کی قسم که یه دفعه خوشی میزنه زیر دلشونا!درهرصورت من بازم ازمسئولین سپاسگزاری ی کنم اصلا ماها همه از مسئولین ممنون ومتشکر وسپاس گزاریم درواقع ماباید یه وکالت بلاعزل بدیم که مادام العمر سپاسگزار باشیم که خیال همه راحت بشه!
-اه بابا رسیدیم دم خونه آفرین اینا!اومدی اینجا چیکار؟
کامیار-تروخدا بذار من دوتا دیگه تشکر از مسئولین بکنم که اگه یه وقت یادم رفت کفران نعمت نکرده باشم!
-خودتو لوس نکن!می دونی ساعت چنده؟نزدیک صبحه!
کامیار-چه شب پرماجرایی!بیابریم تا بهت بگم!
دوتایی رفتیم طرف پنجره اتاق دلارام که این طرف خونه عمه اینا بود.چراغش روشن بود.کامیاراروم دلارام رو صدا کرد یه خرده بعد دلارام پنجره رو واکرد وسرشو کرد بیرون که ماها رودید.
دلارام- سلام شماها نرفتین پیش گندم؟
کامیار-نه هنوز آفرین کجاس؟
دلارام-رفت گرفت خوابید.
کامیار-توچرا نخوابیدی؟
دلارام-خوابم نمی آد.
کامیار-حق داری واله.
romangram.com | @romangram_com