#گندم_پارت_124

کامیار-خوابی؟

-چی شده؟

کامیار-هیس !بلند شو!

برگشتم به صورت گندم نگاه کردم آروم خوابیده بود طفل معصوم پای چشماش کبود شده بود!

-خوابش برده؟

کامیار-آره بلند شودیگه!

-اول بذار گندم رودرست بخوابونیم بعد !

کامیار-نمی خواد!اینوالان دست بهش بزنیم بیدار میشه،ولش کن!

-پس یه پتویی چیزی بندازیم روش!سردش میشه!

کامیار-آقابزرگ میندازه.پاشوبریم.

بلندشدم وباکامیارازتواتاق رفتیم بیرون آقابزرگ بیرون توراهرو واستاده بود تادیدمش گفتم:

-آقابزرگ یه پتوبندازین روگندم.سرمامی خوره!

یه سری تکون دادوبعدبه کامیارگفت:

-حالا می خوای چیکارکنی؟


romangram.com | @romangram_com