#گندم_پارت_125
کامیار-اول بریم به عمه اینا خبر بدیم که دل شون شور نزنه بعدشم خدمت نویسنده این نامه برسم!
-مگه می دونی کی نامه رونوشته؟اصلا کواون کاغذش؟
کامیارکاغذ روداد بهم وازش کردم یه دستخط کج ومعوج بود!توش فقط نوشته بود((تویه بچه سرراهی هستی))همین!
برگشتم به کامیارنگاه کردم وگفتم:
-آخه اینوکی نوشته؟
کامیار-نفهمیدی؟
-ازکجابفهمم!
کامیار-بوش کن!
-چیکارکنم؟
کامیار-بوکن!کاغذ روبوکن!عطرش برات آشنانیس!
کاغذ رو بوکردم راست می گفت!ازش بوی عطر می اومد اماخیلی کم!
-شاید عطر گندم باشه!امانه!گندم یه عطر دیگه می زنه!نمی دونم!
کامیارکاغذ روازم گرفت وگفت:
-من صاحب این عطر رو می شناسم بیابریم!
romangram.com | @romangram_com