#گندم_پارت_107
-سامان!اینایی که بهم گفت درسته؟
-آره گندم جون همه ش درسته!
گندم-تو!توخودت یادگرفتی رودرخت قلب بکنی؟
-نه!
گندم-چرا؟
-چون به این کاراعتقاد نداشتم همین امشب قبل ازدعوای شما ها به کامیارگفته بودم که جای من دوتاقلب رودرخت بکنه!
گندم-چرا؟
-چون توازم خواسته بودی.بااین که به اینکاراعتقادی نداشتم به خاطر توازکامیارخواستم که اینکارو بکنه.
گندم-می خواستی برای خودم وخودت قلب بکنی؟
-من نه،کامیارقرار بود بکنه!
گندم-بالاخره کند؟
-نه می خواست بکنه که ازطرف خونه شماسروصدابلندشد.
کامیار-باباانقدر بکن بکن نکنین الان یکی بشنوه چی فکر میکنه؟
تاکامیاراینو گفت گندم خندید وبهم گفت:
romangram.com | @romangram_com