#گندم_پارت_102
-حالا باید چیکارکنیم؟
کامیار-هیچی!خیلی ازکارا هس که فقط زمان انجامش می ده فعلا بیابریم پیشش اون الان خیلی به کمک احتیاج داره!
-به کمک ما؟!
کامیار-نه!به کمک خدا!بیابریم تو!
سیگارامونو انداختیم دورورفتیم توماشین.گندم فقط به دهن مانگاه می کرد یه خرده سکوت کردیم وکامیارگفت:
-ببین گندم جون این یه ورق کاغذ چیزی رونشون نمیده...
گندم-خودشون گفتن!
-خودکیاگفتن؟
گندم-مامانم و...!
یه دفعه حرفش روخورد وگفت:
-اونا
کامیار-اونا کی ن؟
گندم-همون دوتا!
-کدوم دوتا؟
romangram.com | @romangram_com