#گاهی_عشق_از_پشت_خنجر_می_زند__پارت_126
- چند وقت بعد -
*رویا*
دنیای من سیاهه...شیطونی..اهریمنی..دور و ور من شیطون می چرخه نه فرشته...این روز سیاه بود،گرد و خاک بود،ابری بود،تار بود!.امروز کثیف بود!کثیف...همون روزی که زندگی و رویای جدیدی متولد شد! امروز خیلی کثیف بود و هست! امروز یه روز ابدیه!ولی خیلی سیاهه...حس میکنم که اهریمن دومم...امروز فقط کثیفی بود،پلشتی...امروز روزِ رو کردن رویا بود!
همین روزی که ناقوس مرگ رویای پاک به صدا درمیاد و میمیره و رویای جدید دنیا میاد...همین روز!آره امروز!
خداحافظ رویا..خداحافظ این دنیای سفید..خداحافظ خوبی و پاکی...و سلام به دورویی و عوضی بودن!
دستش رو از حرص مشت کرده بود.داشت آتیش می رفت.حق داشت.زیر بار عذاب وجدان و غرورش بود! همیشه آخرش غرور آدم مغرور می شکنه و این قانون دنیاس! اما اون هنوزم تو قالب غرور حرص می خورد.ولی آخر این بازی
برنده من بودم!.این بار برگ برنده دستم بود ولی نمی دونم چرا همه چیز رو خاکستری میدیدم.چرا از شادی توی پوست
خودم نمی گنجیدم.چون خودمم می دونستم اوج بی مروتی و نامردی همین جاییه که من وایسادم!به چه قیمتی؟می صرفه برام! آره..ابراز عشق من فرق میکنه!
با صدایی که سعی در حفظ غرور داشت،گفت:چی می خوای؟
لب باز کردم اما سرش رو بلند کرد و گفت:چی می خوای از جونم؟دختر چی می خوای؟اصلا تو کی هستی؟از همون روز مهمونی که دیدمت یه چیزی ته دلم زنگ زد!.چرا؟ها؟چی بهت می ماسه؟چی انقدر ارزشمنده که مثل یه بختک افتادی به زندگیم؟هوم؟چی؟
آب دهنم رو قورت دادم و گفتم:اونش واسه من مهمه نه تو!(صدام رو کنترل کردم و زل زدم تو برقهای نفرت و گفتم) با من ازدواج کن!
فقط برای چند ثانیه مات من شد ولی بعدش اخم کرد و گفت:چی؟شوخی میکنی دیگه!
منم اخم کردم و گفتم:نخیر!هیچ شوخی باهات ندارم! این پیشنهاد منه،می تونی قبول نکنی!ولی دیگه مقصر ریخته شدن آبروت خودتی!حالا دیگه بقیه اش با خودت!
romangram.com | @romangram_com