#فقط_من_فقط_تو_پارت_156


استخر. پریدن تو آب. آرتین ، حرفهاش، ب*غ*ل کردنش، لباس دادنش. تازه یادم اومد که اینجا اتاق آرتینه و این منم که تو اتاق اونم. چقدر پررو بودم تو اتاق ملت خوابیدم تازه میگم چرا اومده؟ دزد پررو یقه ی صاحب خونه رو می چسبه همینه.

یه نگاه به آرتین انداختم. الهی ببین کجا خوابیده. رو کاناپه دراز کشیده بازوشم گذاشته رو چشمهاش. هیچی روش نیست.

یه نگاه به خودم می ندازم. یادم نمیاد کی خوابیدم. یادمه آرتین از اتاق رفت بیرون که من لباس بپوشم اما دیگه نیومد. منم دراز کشیدم و اونقدر به اتفاقهایی که افتاد فکر کردم که نفهمیدم کی خوابم برد.

آروم از جام بلند شدم. روتختی و برداشتم و رفتم سمت آرتین. آروم کشیدم رو تنش.

یه تکونی خورد و دستشو برداشت گذاشت رو شکمش. سرشو یکم متمایل کرد سمت من. هنوز خواب بود.

بالا سرش ایستاده بودم و بهش نگاه می کردم. چقدر آدمها موقع خواب دوست داشتنی میشن. چقدر آروم و چقدر معصوم.

موهاش تو صورتش ریخته بود. بی اختیار دستمو جلو بردم. روش خم شدم و آروم موهای روی پیشونیش و کنار زدم.

دستم هنوز به موهاش بود که یهو چشمهای آرتین باز شد. خشک شدم. خم شده رو آرتین با دستی که هنوز روی موهاش بود تو جام فریز شدم و با چشمهای گرد شده و غافلگیر تو چشمهای متعجب و کنجکاو آرتین قفل شدم.

اونقدر هول شده بودم که نمی تونستم موقعیت و درک کنم و حرکتی بکنم. چشمهای آرتین چرخید و یه نگاه به دستم کرد و دوباره سریع نگاهش و برگردوند تو چشمهام.

به خودم اومدم و با یه حرکت صاف ایستادم. یه دستی به موهام کشیدم و گفتم: چیزه ..... دیدم چیزی روت نیست گفتم شاید سردت بشه.

این و گفتم وسریع حرکت کردم سمت در که زودتر از اینجا فرار کنم. هوای اتاق برام خفه شده بود.


romangram.com | @romangram_com