#فقط_من_فقط_تو_پارت_128


من هیچ حسی غیر از حس یه پسر پولدار که کارفرمامه و از خود راضی و مغروره ولی داره سعی میکنه مثل یه آقا رفتار کنه و خوب باشه و خیلی تو این حالت خوب و آقاییش نازه و به دل میشینه و ....

شیداااااااااااااااااا شیدا





سر خودم داد کشیدم تا این فکرها از سرم بره بیرون. سرمو که بلند کردم دیدم آرتین با تعجب داره نگام میکنه.

سریع گفتم: این شلواره خوبه.

نگاه متعجب آرتین متعجب تر شد و ابروهاش با تعجب رفت بالا. تازه فهمیدم که سوتی دادم. دختره هنوز شلواره رو نیاورده بود.

سرمو انداختم پایین و سعی کردم نه فکر کنم نه حرف بزنم.

اما مگه این پسره می زاشت؟ شلواره رو دیده بود و خوشش اومده بود و حالا داشت گیج می زد. پیله کرده بود میگفت 100 تا ازش بگیریم.

اين خل و چل ديگه كيه بابا؟ يه شلوار عهد بوقي رو ديده هي مي گه صد تا بخريم! البته اگه نخوام بي انصاف باشم قشنگ بودن اما توي ايران اين جور شلوارا طرفدار زياد ندارن فقط قشر خاصي از ادما اينا رو مي پوشن. يه شلوار ابي نفتي كه از زانو به بعدش دكمه دكمه شده بود و قسمت هاي بيروني ساق هر دو تا پا بيست سانت از قسمت هاي داخلي كوتاه تر بودن.

اخه اينم شد شلوار؟ خب شلوارك بپوشن كه سنگين ترن


romangram.com | @romangram_com