#فقط_من_فقط_تو_پارت_100
صدای مهماندار اومد که داشت می گفت با آرامش خارج بشید...پس رسیدیم....چقدر خوابیدم..ولی سرحال شده بودم...از جام بلند شدم...آرتین سر جاش نبود...چه احمقیه..منو ول کرده رفته..این دیگه کیه..
از در خارج شدم و از پله ها رفتم پایین...نگاهی به اطراف کردم..آرتین یه گوشه ایستاده بود...شیطونه میگه بدونه این که منو ببینه برم..ولی خب من که جایی رو بلد نبودم...مجبوری رفتم سمتش که گفت:
-مثل این که کنار اون پسر روسیه خیلی حال کردی...سه ساعته علافم کردی..
از این حرفش عین لبو سرخ شد البته از عصبانیت و گفتم:
-تو چه اصراری داری منو مثل خودت خراب فرض کنی؟
بعد هم با لبخند ژکوند ادامه دادم:
-کافر همه را به کیش خود پندارد..
نگاهی عاقل اندر سفیهی بهم انداخت و راه افتاد...منم دنبالش با کمی فاصله راه افتادم...
بعد از تحویل بار...با اتوب*و*س تور به سمت هتلمون که طبق گفته های سرپرست تور نزدیک میدون استقلال بود رفتیم...
همون خانومی که سرپرست تور بود شروع به توضیح شد:
-خب همون طور که می دونید اینجا استانبول هست..این شهر به دو قسمت اروپایی و آسیای تقسیم میشه...ما الان در قسمت اروپایی هستیم...اینجا اکثر زمینش پستی و بلندیه و جای صاف کم وجود داره....برای رفتن به قسمت آسیایی که اکثر مردمش مسلمون هستن با کشتی حدودا یک ربع طول می کشه..
romangram.com | @romangram_com