#عشق_در_قلمرو_من_پارت_157

گرمایی که بهم میداد واقعا آرامش بخش بود.

تو این موقعیت وحشتناک که چند لحظه ی بعد خودم رو هم نمی دونستم لمس این گردنبند شاید کمی مرحم دردم باشه.

شاید !.

..............

-زود باشید.

یه دفعه صدای پایی رو احساس کردم .

سریع برگشتم و بایه حرکت دستش رو توی دستام گرفتم و روی زمین کبوندمش.

ماکان با لبخند نگاهم کرد و گفت

-حقا که آلفایی.

لبخندی مغرور زدم و گفتم

-پس چی ؟

ماکان نگاهی به بچه ها کرد و گفت

romangram.com | @romangram_com