#عشق_مخفی_پارت_31

اخیشش چقد چسبید حمومه موهامو خشک کردمو با گیره زدم بالا رفتم سمت کمد یه تاپ صورتی و شلوارک ستشو برداشتم و پوشیدم
دلم یکم کرم ریختن میخواست!
پاشدم رفتم پایین
مثل همیشه از نرده پله سر خوردم
وییییژژژژژژژژ
یاسی خانوم :دختر تو منو پیر کردی صدبار گفتم اینجوری نیا پایین میوفتی دست و مات میشکنه من جواب اقا رو چی بدم اخه
چی بهت بگم هان
حالا خوبی مادر چهخبر؟
ادرینا: یاسی جون نفس به دهن بگیر یه نفس حرف زدیا خب مهلت بده دیگه!
یاسی: خب خب کم بلبل زبونی کن
چی میخوری برات بیارم
ادی: امم برام سالاد کاهو با سس درس کن بخورم!
یاسی: اخه دختر سالاد با غذاعه
ادی: نچ نچ نداشتیما میدونی ک عاشق سالادم
ادی :راستی یاسی جونم غذا ناهار چی پختی؟
یاسی : قیمه دخترم
ادی: اه من دوس ندارم خودت میدونی که؟
یاسی : ای بابا دختر بخور خدا رو شکر کن
انقدر ناشکر بنده نباش خدا قهرش میگیره!
ادی: یاسی خانوم باز فاز برداشتینا!
یاسی: اوا دختر این حرفا چیه میگی درست صحبت کن زشته دختر هم دختر های 20،30 سال پیش بدون اجازه اب نمیخوردن

romangram.com | @romangram_com