#دردسر_پارت_197
-رویا من..میخواستم بگم که بهت بگم که..که
الان میگه . الان میگه
خسروی-ممنونم که هوای کسری رو داشتی..کسری خیلی بهت عادت کرده هروقت تونستی بیا پیشمون
اه چه ضایه شد .
درو باز کردم و خارج شدم
همزمان گفت
-کجا؟
-اقای خسروی ممنون برای همچی.خوشحال شدم محرم رازتون شدم پیشه کسری هم میام .فعلا با اجازه
-دیر شده میرسونمت
نیاز به قدم زدن داشتم
خداحافظ سرسری گفتم و دور شدم .
(نگار)
romangram.com | @romangram_com