#دردسر_پارت_162

سعی کردم با خشک ترین لحن ممکن جوابشو بدم :

-بفرما

تنم از خشکی لحن بیانم لرزید

اما چیکار کنم که دلم سوخته .

نیم نگاهی زیر چشمی بهش انداختم

امد تو همونطور که به سیگار میون انگشتام خیره بود گفت:باز چی شده که سیگار گرفتی دستت؟مگه نمیگم نکش

اومد جلو برای اینکه سیگارو دور بندازه .

با خشم نگاهش کردم و اجازه بهش ندادم

تو دلم فقط برای یه لحظه قند اب شد خوب میدونست که وقتی ناراحتم یا از چیزی به شدت رنج میکشم سیگار میکشم ولی با خودم گفتم اون یه دکتره و عادتای همه مریضاشو میدونه و دوباره دلم پر شد از غم .از غمی که نمیدونم واسه چی بود

با لحن سردی گفتم:دلیلی نداره که به شما بگم

تعجب کرد و گفت:باران؟خوبی؟چیزی شده ؟

-باید چیزی شده باشه؟

و نذاشتم جواب بده و ادامه دادم :لطفا تنهام بزار خستم ...

مات نگاهم کرد .انتظار این رفتارو نداشت

سرشکسته از جا برخاست و رفت سمت در دستگیره


romangram.com | @romangram_com