#دردسر_پارت_163
تو دلم نالیدم
نرو بمون لعنتی
دستگیره و فشرد و نیمی از تنش از در خارج شد قبل از خروجش رو کرد بهم گفت:میرم...با اینکه نمیدونم دلیل رفتارت چی بود باران.اما انگار ناراضی هستی . اگه اتفاقی افتاد یا کمک لازم داشتی حتما خبرم کن ...خدافظ
جواب خدافظیشو ندادم ...
وقتی درو بست و رفت .
بی اختیار زدم زیر گریه ...........
اعتراف کن لعنتی .
دلبسته شدی ...
(نگار)
حرفاش توی ذهنم بود .
عرفانو میگم .
اصلا توی عالم خودم نبودم .ذهنم درگیر نیاوش و جسمم در حال کار .
کریمی-خانوم خاکی سه تا پرونده و قرارداد جدید برای فروش دارید .
romangram.com | @romangram_com