#دردسر_پارت_145

با دیدن در خونه ذوق کردم

وای خدا دلم واسه رخت خوابم لک زده بود

در و اروم باز کردم و داخل شد

اما با دیدن صحنه روبروم دستام خشک شد و لبم دوخته

عرفان پشت به من .روی کاناپه نشسته بود و یه دختر توی بغلش .

اون دختر نگار بود

خدایا چشمام درست میدید؟



(رویا)



بارانو بیخیال اما عرفان اینجا چیکار میکرد .

باران نالید

-رویا چه غلطی کردی؟

بینیمو بالا کشیدم و گفتم :

-من کاری نکردم همش تقصیر اون نگار احمقه


romangram.com | @romangram_com