#دردسر_پارت_146

باران داخل شد و با دیدن وضعیت نگار زد زیر خنده

نگار کف سرامیکای کثیف و چرب شده دراز کشیده بود سعی داشت به زور لقمه گنده دهنشو قورت بده .

جیغ زدم

-نگار عرفان اومـــــده پاااشو .

نگار از چشماش خنده معلوم بود

با دهن پر گفت

-بگو بیاد .خوش اومده خوش اومده .

عرفان داخل شد که با دیدن نگار صدای قهقهه اش بلند شد . از صورت باران خجالت میریخت .

منم که بیخیال .

عرفان داخل شد و به سمت نگار رفت

-خواهر من این چه وضعشه

نگار مثل بچه ها قابلمه ماکارانی و کشید سمتش و توی بغلش گرفت و غرید

-مال منه . عرفان دست به ته دیگم بزنی ته دیگت میکنم .

عرفان خندید و گفت

-اون لقمه رو قورت بده تو


romangram.com | @romangram_com