#دردسر_پارت_144
-وا کنم چی میشه؟هوم؟حتما بوی گندش همه جارو بر میداره.پوزه بند بگیرم برات؟
یهو همه زدن زیر خنده تازه یادم افتاد اینارو بلند بلند میگفتم پسره از عصبانیت داشت میترکید از دست مشت شدش فهمیدم
استاد:خانم صبوری و اقای گودرزی بیرون
پسره صداش بلند شد :
-استاد مقصر این بود
-اوه اوه میخوای مامانتو بیاری؟
دوباره کلاس رفت رو هوا
استاد غرید
-جفتتون بیرون
کیفمو برداشتمو اروم که فقط خودش بشنوه گفتم:
-بو سوختگی میاد یه لیوان اب بخوری بد نیست
برگشتم سمت استادو با صدای بلند گفتم
-روز بخیر استـــاد
از کلاس که زدم بیرون یه راست رفتم سمت خونه.نیم ساعتی تو راه بودم
شدید خسته بودم .همه تنم درد میکرد
romangram.com | @romangram_com