#دردسر_پارت_143
همینطوری داشتم برا خودم زیر لب غرغر میکردم که ارنج ارزو محکم فرو رفت تو شکمم
ارزو-لال بشو دو دقیقه نق نقو
برگشتم سمتشو گفتم:
-هان چته وحشی
ارزو:
-من وحشیم؟یا تو که قلادتو باز کنم پدر استادو میاری جلو چشماش
صدای پسر پشت سریم بلند شد که گفت:
-خروس جنگی شده؟
برگشتم سمت پسره با غیض نگاهش کردم .چشمام و درشت کردم و خیره شدم بهش فکر کنم جاشو خیس کرد ولی خودشو از تکو تا ننداخت و گفت :
-چته بیا منو بخور
-غذای سگ لایق خودشه
پسره:درست حرف بزن خانوم خانوما
-عادت کن تو کار بزرگ ترا دخالت نکنی
-دهن منو وا نکنا
romangram.com | @romangram_com