#بادیگارد_پارت_24


من: آخه بهار من با این بادیگارد چجوری بیام؟ مثل سگ هرجا میرم دنبالمه.
بهار: خوب همراهش بیا.
من: نه بابا, دیگه هرچی میشه میره به بابام خبر میده. میخوام راحت باشم, قلیون بکشم.
بهار: نمیدونم والا.
من: فردا ساعت چهار بیا اینجا و چیزی از بیرون رفتنم نگو, فقط با خودت یه طناب محکم بیار.
بهار: دختر تو باز دیوونه بازیت شروع شد؟
من: هرچی که میگم انجام بده. حالا مزاحم نشو بای.
بهار: زهر مار کثافت. اصلا فردا نمیام خونتون تا بسوزی.
من: غلط کردی گوساله. حرف اضافه نباشه. من که میدونم تو بدون من نمیری.
بهار: خیلی خوبم میرم. حالا ببین. بای

فرداش بهار که اومد, چیزایی رو که میخواستم توی کیفش گذاشتم.
بهار: خوب تو که برات محافظ گذاشتن، چطوری میخوای بری پایین؟
من: بیا تا نشونت بدم.

بردمش سمت سرویس و پنجره رو بهش نشون دادم.

بهار: تو از این میخوای بری پایین؟ خوب این خیلی کوچیکه چطور میتونی بری؟
من: حالا امتحان میکنیم دیگه. صندوق عقب ماشین بازه؟
بهار: آره.
من: خوب تو برو, منم میام.

romangram.com | @romangram_com