#باران_بی_قرار_پارت_124


تندتندبهاراروتکون دادم تابیدارشه!لای چشمشوبازکردوبادیدن من ازجاپرید

_ هــــیـــــن!باران تویی؟

نگران وبی توجه به حرفای بهاراگفتم:

_چی شده بهار؟چراگریه کردی؟اتفاقی افتاده؟کسی چیزیش شده؟هـــــان؟دحرف بزن دیـــگــه!

چشماشوبادست مالیدوخمیازه کشان گفت:

_ای بابا!توکه نمی زاری من حرف بزنم همش خودت یه سره داری می حرفی!

پوفی کشیدموگفتم:

_خیل خب ببخشیدحالاحرف بزن ببینم چیشده؟

یه تای ابروشودادبالاوگفت:

_توازکجافهمیدی من گریه کردم؟

میخواستم بادستام موهاشوبکنم!

_آخه این جواب سوال من بود؟

_اول توبه سوالم جواب بده تابرات بگم

چشم غره ای بهش رفتم وانگشتموگذاشتم روی اشک خشک شده روی گونش وگفتم:

romangram.com | @romangram_com