#باغ_پاییز_پارت_127
مامان بی خیال از صحبت های پری به سمت اتاقش رفت و لحظه ای بعد چارد به سر و کیف به دست بیرون اومد و رد چشم بهم زدنی از خونه خارج شد . با رفتن مامان بهار با غر غر گفت:
-عجب غلتی کردم که گفتم. ای کاش میزاشتم شب میگفتم.
رو از تلوزیون گرفتم و گفتم:
-بهار جون خوب حق داره مامان هم. تو چرا اینقدر سخت میگیری؟ خوب دلش میخواد آبرومند مراسم برگزار بشه.
-پاییز چه حرفی میزنی ها ...
و از روی کاناپه بلند شد و به سمتم اومد و رو به تلوزیون گفت:
-چه خبرا؟سروش کجاست دو سه روزه ازش خبری نیست.
لبخند زدم و گفتم:
-راستش رفته مسافرت.
-دلت براش تنگ شده؟
romangram.com | @romangram_com