#آسانسور_پارت_53

در بسته شد ...



.عقب عقب از در فاصله گرفتم و رفتمو به ديوار اتاقك تكيه دادم و به شماره ها ي بالاي در خيره شدم ...



دو طبقه مونده به طبقه خودمون وايستاد ...در باز شد....سرم پايين بود..

سرگيجه پيدا كرده بودم ...دستم رو سرم بود ....كسي وارد شد ...



سرم هنوز پايين بود..سرمو با در موندگي اوردم بالا ...

كه با محسني رو به رو شدم ......ناخواسته دلهره گرفتم و رنگم پريد ...

دستمو گذاشتم رو گلوم و سعي كردم نفس بكشم



محسني- صالحي حالت خوبه؟

...چشمامو با استيصال اوردم بالا ...

محسني- چرا انقدر رنگت پريده .؟

.به هم نزديكتر شد ...

دستمو گذاشتم رو گونه ام.... داغ بودم ...

محسني- چت شده ؟



romangram.com | @romangram_com