#آسانسور_پارت_52
...به شماره اتاق نگاه كردم
410 ...
نفسمو با خيال راحتي دادم بيرون و وارد شدم ..تا جيك سعي در اروم كردن بهزاد و داشت ....
تاجيك- چرا انقدر دير كردي ؟
كف دستمام بد يخ كرده بود
- ببخشيد...من ديگه برم.... خانوم فرحبخش پايين ...دست تنهاست ....
تاجيك سرشو تكوني داد و گفت:
تاجيك - مي توني بري ...
تاجيك- فقط يادت باشه .بعد از پايان ساعت كاريت بياي اتاق من ....
سرمو اروم حركت دادم و همراش گفتم ..
-بله چشم
انقدر اشفته بودم كه متوجه نگاههاي بهزاد به خودم نبودم
به اسانسور نزديك شدم .دكمه رو فشار دادم و يه قدم از در فاصله گرفتم ..
.در باز شد..
به داخل اسانسور نگاه كردم ..با ترديد وارد شدم ...و طبقه مورد نظر رو زدم
romangram.com | @romangram_com