#آسانسور_پارت_51
هنوز تو جام مثل برق گرفته ها وايستاده بودم كه ...سوسن صدام زد.. زودي سرمو به طرف در چرخروندم
سوسن- چيكار مي كني دختر؟ .....زود باش ديگه ...
به نفس نفس زدن افتاده بودم ..بعد از كمي خيره شدن به در
با دلهره سرمو برگردوندم به وضعيت قبلي... و به قفسه و كليد اويزون چشم دوختم ...
يه قدم به قفسه نزديك شدم و دستمو اروم به طرف در شيشه اي قفسه نزديك كردم
اب دهنمو قورت دادم ...
يه بسم الله زير لب گفتم و ....دست دراز كردم و داروهاي مورد نيازمو برداشتم
ترس بدي به جونم افتاده بود..دقيقا عين بختك ..مي فهميد عين بختك
- يعني بازم 13 مي بينم؟ .....
.اب دهنمو براي چندمين بار قورت دادم..
البته ديگه اب دهني برام نمونده بود ...
در كمدو قفل كردم و با قدمهاي شلي سعي كردم از اتاق خارج بشم ...
سوسن- منا چرا رنگت پريده ...؟
-چي ؟
سوسن- رنگت پريده... چيزي شده ؟
- ..نه نه
داروها رو گذاشتم تو سيني مخصوص و به طرف اتاق راه افتادم
romangram.com | @romangram_com