#آرامش_غربت_پارت_44

بالش رو تختم رو گرفتم و محکم زدم تو سینه اش و گفتم:

ـ خیلی خری! واقعا منو با شکیبا اشتباه گرفتی!

مازیار ـ من غلط بکنم عاشق تو بشم!

با جیغ گفتم:

ـ منظورم این نبووود!

مازیار دستشو گذاشت رو قلبش و گفت:

ـ اینجا فقط جای هانیه اس!

زدم تو سرش و گفتم:

ـ خــاک بر سر زن ذلیلت کنن!

مازیار ـ حالا نشونت میدم زن ذلیل کیه! همه دخترا از خداشونه از این شوهرای مثل من گیرشون بیاد!

من ـ ایی بیخیال کی گفته اصلا دخترا میخوان شوهر کنن؟ الان توجه بنمو مخاطبم با خودمه!

مازیار ـ بیخیال تو تا فردا میخوای کل کل کنی!

من ـ خوشم میاد تیکه های من افتاده تو دهنت! بیخیال و دردُ و ...


romangram.com | @romangram_com