#آلاگل_پارت_49

_فرزاد ميشه بعد از اينجا برگرديم خونه ؟

_چرا؟بهت خوش نگذشته ميخواي زود بريم؟

_نه بابا...اتفاقا خيلي خوب بود!(چه دروغ بزرگي)ولي عمه ام خونمونه..مامان گفته زودتر برگردم.

_آهان باشه .. پس بخور قهوه ات رو بعد بريم. .

??:??]

از ماشين پياده شدم و رو به فرزاد گفتم

_ممنون بابت امروز.. خيلي خوب بود!اميدوارم دوباره ببينمت.سلام برسون به عمو و خاله...

_من از تو ممنونم که همراهم اومدي!منم همينطور...مواظب خودت باش آلا..

خداحافظي کردم و وارد خونه شدم..

_سلاااام. .کسي نيست؟!!

_بيا تو آشپزخونه عمه...من اينجام.

کوله ام رو گذاشتم و وارد آشپزخونه شدم..

_سلام عمه جون ..

romangram.com | @romangram_com