#آلاگل_پارت_48
_آلا؟يه سوال بپرسم؟
_اوهوم بپرس.
نگاهي گذرا به بيرون انداخت و گفت
_اون موقع که تو ماشين بوديم. کيو ديدي تو خيابون که يه دفعه بهم ريختي؟!
به وضوح جا خوردم....چي ميگفتم ؟
با تکون خفيف تله کابين جيغ کشيدم و دستمو گذاشتم رو شقيقه هام...
_چيشد آلا؟؟ترسيدي؟چرا اينجوري شدي تو... ؟
_نه...نه چيزي نيست..
سعي کردم با حرف زدن در مورد شغل فرزاد ،فکر سوال کردن از من از يادش بره..
از تله کابين پياده و شديم و مسر کوتاه تا کافي شاپ رو گذرونيدم...
هيچکدوم جز گفتن سفارش حرفي نميزديم...
هردو کيک شکلاتي و قهوه سفارش داديم.
romangram.com | @romangram_com