#آلا_پارت_133
-من اصلا اونجا نمیرم...
داد زد:خواهرت که میره برای اونم دارم:خودش که انگار کویت اومده نه حیا سرش میشه نه شرم داره،تو هم خودش فرض کرده.
سردار با «اخم گفتم :»در مورد سلاله حق نداری اینطوری حرف بزنی.
سردار-چرا ؟!مگه غیر اینه؟به چه حقی با مجتبی هرهر کرکر می کنه؟!بهش بفهمون که خوشم نمیاد اون خواهر توئه ،مجتبی هم پسر عموی منه،یه دختر که باهاش هرهر کرکر کنه میگه دختره از اوناست.
با اخم گفتم:از کدوما.
سردار با جذبه و با حرص گفت:من میگم بهش بگو مجتبی از قشر اون الدنگ های دورش نیستن که بهشون میگه دوست اجتماعی باهاشون دست میده، روب*و*سی می کنه،جلوشون راحته!!
ماها حلال و حروم می کنیم،محرم نا محرم می کنیم،حد و حدود...
با حرص گفتم :برای همین از دوست دخترت تو راهی داری؟
سردار صداش قطع شد ،انگار تیر زدم وسط قلبش با حرص و بدجنسی گفتم :
-آهان دفعه آخرت باشه تو و خاندانت پسر پیغمبرید منو خانوادم هند جگر خوارفهمیدی؟
از جا بلند شدم و گوشیمو برداشتم و شماره ی سلاله رو گرفتم و رفتم تو اتاق در رو بستم وتا سلاله گفت:
-الو؟
با عصبانیت گفتم:درد الو.
سلاله-وا!!!
-تو برای چی با مجتبی حرف می زنی؟تو کی اصلا مجتبی رو دیدی که باهاش هرهر کرکر کردی که سردار دیدتت و اومده واسه من لغز می خونه؟نفهمیدی اینا چه جماعتین همه اَهن ،همه کافرن،همه بو میدن فقط اینا گل هستن.
سلاله-من غلط بکنم با مجتبی اسکول حرف بزنم اون میاد دم مزون وقت و بی وقت.
-برای چی میاد؟
سلاله-چه میدونم مرض داره.
-چه میدونی یا نمی گی؟
سلاله-نمی دونم!فکر کردم اسکوله دیگه ،یه جمع دختر دیده هول شده حالا بره بیاد.
-سلاله!اسکول تویی احمق ،اسکول کیه!اینا همه رو با هم توی یه گونی میکنند تو بازار قاطی طلا هاشون می فروشن،حالا هی هر هر کن هی حرف بزن باهاش که بیاد به سردار بگه خواهر زنت انگار...آره داداش ،حواست باشه.
سلاله گیج گفت :انگار چی؟
-انگار مرض داره ،مرض میدونی چیه؟!ماها فرهنگمون ،نگرشمون فرق داره،می فهمی سلاله،اینا اگر یه دختر محل سگ نزاره بهش میگن سرسنگین یه دختر حرف بزنه میگن مرض مرد گرفته می دونی مرض مرد چیه؟
سلاله-غلط کرده مرتیکه دیلاق.
-مبادا حرف بزنی ،روشتو عوض کن ،حرف بهش بزنی دوبله سوبله تحویل حاجی و بابا و عمو همایون میده،تو فکر کردی جاسوس کارای سردار به باباش کی میتونه باشه؟من جفت دست رو قرآن می زارم که مجتبی است .
@romangram_com