#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_53

- حالش خوبه ؟ چرا خوابیده ؟
خیلی بازی کرد خسته شد. یه نگاه بهم کرد . خندید . همینجوری که داشت با لبخند نگام میکرد . با صدای سرفه حامین دوتایی پریدیم بالا و دوتایی به حامین که یه پوزخن مسخره رو لبش بود نگاه کردیم
امیر علی با خنده گفت :
- چرا یکدفعه مثل جن ظاهر میشی . ترسیدم !!!
منم داشتم با تعجب نگاش میکردم . دوباره اون پوزخند مسخره رو زد و گفت :
- ببخشید مزاحم خلوتتون شدم . امیر علی ، مامان پایین کارت داره . هر چی صدات کردم انگار سرت گرم بود و نفهمیدی
انقدر عصبانی شدم که حد نداشت . واقعا چه فکری پیش خودش کرده پسره پرو . ولی امیر علی خیلی خونسرد نگاش میکرد .
- آره حواسم نبود داشتم با الین خانم آشنا می شدم
اخمای حامین توی هم رفت و گفت :
- باشه ، هر کی کامل آشنا شدی بیا پایین ، مامان منتظره
بعد هم رفت پایین . این بشر هم یه جورایی خل و چل می زد .
امیر علی آروم گفت :
- خیلی خوشحالم الین خانم ، به خاطر روشا. چون شما مواظبشید .
- مرسی ، به من بگین الین . اینجوری راحت ترم .
خندید و گفت :
- باشه . پس شما هم به من بگید امیر علی
- باشه امیر علی
یه لبخند ملیح دختر کش زد و بعد پیشونی روشا رو ب*و*س کرد و گفت :

romangram.com | @romangram_com