#آدم_میشوم_اگر_تو_حوای_من_باشی_پارت_114

اون یکی پسره نگاهی به من انداختو با خنده گفت:
_داداش ازاد من میتونم با این خانوم زیبا و ملوس برقصم؟
ازاد نگاشو رو چشام تنظیم کردو گفت:
_این خانوم از قبل قول این دور رقصو به من دادن.
با تعجب نگاش کردم،از جاش پاشدو دستشو به سمتم دراز کرد،منتظر بهم زل زد.ای حال میداد ضایعش کنم،ولی با توجه به لطفایی که
در حقم کرده بود دلم نیومد.
*
با اکراه دستمو تو دستش گذاشتم،با لمس دستای گرمش یه حسی بهم منتقل شد.دی جی به افتخار ازاد اهنگو از اول پلی کرد.روبه روی
هم قرار گرفتم با چشمای شیطون زل زده بود به من.با اخم گفتم:
_من الزایمر گرفتم فکر کنم نه؟چون یادم نمیاد قولی داده باشما.
متفکر بهم خیره شد و گفت:
_اره فکر کنم حتما الزایمر گرفتی.
با حرص بهش نگاه کردم،هم داشتیم میرقصیدیم هم کل کل میکردیم،مثل پسربچه های تخس داشت به من که مشغول حرص خوردن بودم
نگاه میکرد.دستمو گرفتو یه دور چرخیدم،از پشت کمرمو گرفت و منو نزدیک خودش کرد و زیر گوشم اهنگو زمزمه کرد:
_تو قلب من باش،تاکه بفهمی چه دلبرانه به دل میشینی.
که زمان متوقف شد،یه حالی شدم،گرمای نفساش به پشت گوشم میخورد. رقصم فراموش شده بود،این ازاد بود که منو هدایت میکرد
چجوری برقصم،انگار حالمو درک میکرد.یه دور دیگه چرخیدم،دو طرف کمرمو گرفت و نزدیکم کرد به خودش با لبخند داشت اهنگو
لب میزد.صورتامون روبه روی هم بود،اخرای اهنگ بود.هردو گیج چشمای هم بودیم،تیکه اخر اهنگو زمزمه کرد:_شرم تو چشمات بوسیدنی بود.
ارغوانی شدن گونه هامو حس کردم،اهنگ تموم شد،دستشو گذاشت پشت گردنمو نرم لباشو کشید رو پیشونیم.چشام بسته شد،قلبم محکم به
قفسه سینم میکوبید.صدای دست بلند شد.تازه به خودم اومدم،دوتا دستامو گذاشتم رو سینشو هلش دادم عقب.چشماش باز شد و ازم فاصله
گرفت،چشماش یه طوری بود،با ناباوری بهش خیره شدم.خدایا من چیکار کردم؟چرا اجازه دادم؟چرا از خود بی خود شدم؟عقب گرد
کردم.نگاه همه رو روی خودم حس میکردم،با قدمای بلند رفتم کنار باران نشستم،با خنده داشت نگاهم میکرد.اما هیراد عصبانی و
مضطرب داشت اجزای صورتمو میکاوید،درکش میکردم.

romangram.com | @romangram_com