#آدم_میشوم_اگر_تو_حوای_من_باشی_پارت_102
سرمو بیشتر به سینش فشار دادم،میخواستم ازش جداشم اما یه حسی مانعم میشد...
*
تو اغوشش احساس امنیت میکردم،این مردی که اولین روز دانشگاه اونطوری باهام برخورد کرد و مسخرم کرد حالا بخاطر من چاقو
خورده بود.خدایا منکه ازش متنفرم اما این حسای لعنتی دیگه چیه کنارش؟صدای زمزمه مانندشو کنار گوشم شنیدم:
_منم ان شیخ سیه روز ک در اخر عمر..
لای موهای تو گم کرد خداوندش را..
صدای تند تند ضربان قلبشو حس میکردم،سرم رو قلبش بود،انگار همه وجودم از شنیدن این جملش گرم شد.با صدای اژیر امبولانس به
خودم اومدم،ازادو رو برانکارد گذاشتن.دنبالشون کشیده شدم،مردی جلومو گرفتو گفت:
_کجا خانوم؟
نگاه بغض دارمو تو چشمای ازاد دوختم که از همونجا به من زل زده بود.با بغض گفتم:
_منم باید بیام،من نمیتونم تنهاش بذارم،نکنه انتظار داری همینجوری ولش کنم؟
طلبکار به مرد رو به روم زل زدم.انگار دلش برام سوخت،چون زیر لب گفت:_باشه خانوم همراهم بیاین.
دوییدم سمت امبولانس و سوار شدم،حالا دیگه کاملا بیهوش شده بود،نگاهی به کیفم انداختم،گوشیمو در اوردم و به بابا زنگ زدم،خلاصه
براش توضیح دادم که چه اتفاقی افتاده.نگاهم به گوشی ازاد افتاد که تو دستم بود، شروع کرد به زنگ زدن.اسم eshghamرو اسکرین
گوشی بهم دهن کجی میکرد،پوزخندی زدم.یه حسی قلقلکم میداد ک جواب بدم:
_بله؟
صدای اشنای زنی پشت گوشی طنین انداخت:
_سلام عزیزم شما؟گوشی ازاد دست شما چیکار میکنه؟
_سلام من هم دانشگاهیش هستم،شما؟
_من رعنا هستم،مادر ازاد.یا خدا مامانشه،حالا من چجوری بهش بگم که پسرت بخاطر من چاقو خورده؟اب دهنمو به سختی قورت دادمو گفتم:
_راستش حال ازاد یکم بد شد داریم میبریمش بیمارستان.
صدای جیغشو که شنیدم یکم گوشی رو از گوشم فاصله دادم،با لحنی ترسیده گفت:
_کدوم بیمارستان؟
romangram.com | @romangram_com