#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_36
. » گذاشتند
کردم فکر : البته ، بله . مادرم و شجاعانه به تنهایی به موروی دنبال ها رفت . در طول ، راه او اسیر شده
و کند فرار بود توانسته اما در کاری ، بین همین را را بود داده انجام که شاهکار ترین بزرگ باید احتمالا
استریگوی کشتن ، باشد قرن ها به هر سه روش : کردن قطع ، چوبه کردن فرو سر و ، به کشیدن آتش
. آنها
زمانی: « داد توضیح که دو تا از استریگوی ها حمله ، کردن من چوبه تازه رو درون قلب یکی فرو کرده
بودم . اونا وقتی به چوبه نداشتم زمان پریدن طرفم رو در مون نزدیکی خوشبختانه ، بیارم یه روشن اجاق
و بود من یکی شدم موفق از استریگوی ها رو به داخلش هل منو استریگوی آخرین. بدم تا تعقیب بیرون
اطراف همون آلونکی داخل ، کرد یه بود تبر . و کردم استفاده ازش باهاش سر استریگوی اون رو از تنش
کردم جدا . یه ، رگشتمب خونه داخل و کردم پیدا بنزین ظرف اون استریگویی که آتیش اجاق داخل
اما ، بود نسوخته کاملا بودم انداخته به اینکه محض با ، کردم خیسش بنزین به . » سوخت سرعت
همانطور که او صحبت می کلاس ، کرد در وحشت و ترس فرو ، بود رفته با چشم و آویزان هایی چانه
نمی شنیده صدایی هیچ ، گردشده هایی شد . به ، انداختم نگاهی اطراف به نظر می همه برای زمان رسید
- به غیر از من - است ایستاده . انگار من هستم کسی تنها که با دلخراش داستان او قرار تاثیر تحت
است نگرفته . وحشت های چهره دیدن زده دیگران ی مرا خشمگین می . کرد
وقتی او داستانش را ا برای دست چندین ، کرد تمام جازه خواستن به رفت هوا . همانطور که دانش
کلاس آموزان او را با هایشان سوال تیر باران می ، کردند در هایش تکنیک مورد می ، پرسیدند در مورد
آیا اینکه او آن بوده ترسیده موقع یا نه . غیره و ،
بعد از تحمل نتوانستم دیگر ، سوال دهمین کنم . دستم را کردم بلند . رایب مدتی او طول کشید تا مرا
بزند صدا و ببیند . به نظر به کردن پیدا خاطر من در بود متحیر کمی کلاس . ظاهر خوش بوده شانس
ام که مرا . است دیده
: « کردم شروع خب برای ، هاتاوی نگهبان ، چی نگهبان شما ها به جای این مکان ایمنی کارا رو تامین
نکردید که » ؟ دبیا سرتون بلاها این
او فکر ، کرد اخم کنم زمانی همان که صدا مرا زده بود به چیه منظورتون. « بود برگشته دفاعیش حالت
» ؟
شانه ای و انداختم بالا به پشت صندلی ام فضایی کردم کوشش ، دادم تکیه غیر مکالمه و جدی ای محاوه
ای فقط ، دونم نمی: « دهم شکل به نظرم می گند رسه زدین . و دور ی محوطه چرا بر رو نزدین دید تا
استریگویی شین مطمئن اون ؟ نیست اطراف به نظر می رسه با این کار خودتون رو از نجات دردسر کلی
می . » دادین
همه موجود های چشم ی در کلاس به طرف من ، برگشتند مادرم لحظه برای ای ساکت اگه. « بود ما
romangram.com | @romangram_com