#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_37
خودمون رو هفت الان ، انداختیم نمی دردسر توی تا راه زمین روی دیگه استریگوی می ی بقیه و رفتند
، شده گرفته های موروی تا الان یا بودند مرده یا استریگوی می . » شدند
« آره ،آره ، می چطوری شماها دونم همه رو نجات دادین اما ، من گردم برمی دارم به ماجرا اصل .
اینه منظورم که اینجا ، یه ؟ درسته ، دیگه تئوریه کلاس » به انداختم نظری اِستن که با طوفانی نگاهی
مرا ملاحظه می کرد . او و من نامطبوعی و طولانی ی سابقه از کش مکش های کلاسی داشتیم . گمان می
کردم در دیگر یکی شرف از آن کش مکش ها : « هستیم پس من فقط می چرا بدونم خوام از اول کار رو
» ؟ کردین شروع اشتباه
در مادرم مورد می بگم تونم به زیادی خیلی خیلی مقدار بر بیشتر خیلی ، بود مسلط اعصابش از من .
اگر عوض هایمان نقش می شد ، من قدم چند الان همین به این کلاس طرف می و آمدم یک روی سیلی
صورتم می خواباندم . صورت او ، بود آرام کاملا به هر حال کمی لبهایش ی گوشه ، جمع تنها و بود شده
بود علامتی که نشان می داد در حال . هستم حالش گرفتن
: « داد جواب به این آسونی ها هم نیست . حمله آغاز به ، است پیچیده شدت ما وچیزی رفتیم اونجا اول
نکردیم پیدا . گمان می ره که استریگوی ها بعد از شدن وارد شده شروع جشن اینکه یا اونجا اینکه
گذرگاه ها مخفیانه های اتاق و ای داشته وجود که ما ازشون بی . » بودیم خبر
کلاس با و اوه آه هایی از اما ، کرد استقبال مخفیانه های گذرگاه ی ایده من . بودم نشده قانع
« پس چیزی که شما می استریگوی کردن پیدا توی شماها ، اینکه یعنی گید ها در اولین گشت زنی تون
شکست خوردین . یا امنیتی اونا اینکه که شما طی بودید کرده برقرار مهمونی رو شدن وارد و شکستن .
در هر صورت به نظر می یکی رسه این گند وسط زده . »
جمع بیشتر لبهایش ی گوشه شدگی شد صدایش و به شده منجمد و سرد حالتی در : « آمد ما بهترین
کاری رو که می تونستیم در اون شرایطِ غیر دادیم انجام معمول . می کسی چطوری بفهمم تونم که در
تونه نمی شماست سطح از چیزی پیچیدگی که توصیف دارم می کنم سر دربیاره . زمانی اما که به اندازه
کافی ی یاد و بگیرید از دروس دید خواهید ، برید فراتر تئوری که بیرون واقعا داره فرق چقدر از اینجا
چند زندگی و باشید نفر . » باشه دستاتون توی
بدون: « کردم موافقت شک ؛ من کی هستم که بخوام در سوال شما های مِتُد مورد کنم اینه منظورم ؟
که ، در هر صورت به خاطر اون ، دیگه گرفتید مولینجا علامت کارتون نه » ؟
استن عمیق صدای در بلند کنان غرولند کلاس شد ، هاتاوی دوشیزه: « لطفا وسایلتون رو جمع و کنید
کلاس ی مانده باقی رو . » بمونید منتظر بیرون
با گیجی به او جدی داری: « شدم خیره می گی ؟ از کی » ؟ داره اشکال پرسیدن سوال تاحالا
چیزیه شما برخورد طرز « که ، داره مشکل » به در » برو: « کرد اشاره کلاس
عمیق سکوتی تر سنگین و تر از زمانی که مادرم داستانش را تعریف می کرد همه را در برگرفت .
romangram.com | @romangram_com